سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
خوش غیرت
 
 

 


[در عُذَیب الهیجاناتحسین را وداع کردم 
و با او گفتم «خدای شرّ جن و انس را از تو دور کند.
من برای کسانِ خویش از کوفه آذوقه آورده ام 
و نفقه آنها نزدِ من است.
بروم و آذوقه آنها را برسانم
آن گاه سوی تو باز آیم، إن شاء الله.
و اگر به تو رسم، البته تو را یاری کنم.»

گفت «اگر قصدِ یاریِ من داری، بشتاب! خدای بر تو ببخشاید.»

دانستم به مردان محتاج است.

نزدِ اهلِ خویش رفتم و کارِ آنها راست کرده و وصیت کردم.
از عجله من تعجب کردند.
مقصودِ خود گفتم 
و از راه بنی ثعل روانه شدم
تا به عُذَیب الهیجانات رسیدم.
اسامة ابن بدر را دیدم.
خبرِ کشته شدنِ حسین را داد...
بازگشتم.




موضوع مطلب :

ارسال شده در تاریخ : جمعه 89/10/10 :: 9:13 عصر :: توسط : سعید
RSS Feed
بازدید امروز: 3
بازدید دیروز: 2
کل بازدیدها: 28844