سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
خوش غیرت
 
 

داستان یک زندگی
روزی به دنیا آمد، کم‌تر از روزی زندگی کرد و کم‌تر از آنی مرد.
این دور تند  زندگی ماست. منبری و واعظ نبوده و نیستم که وقتت را تلف نکن، در زندگی هدف داشته باش و از این حرف‌ها.
نه جنس حرفم چیز دیگری است.
آهنگران برای این‌که شمشیر خوبی درست کنند، فولاد را در جهنم کوره آنقدر حرارت می‌دهند تا سرخ شود. سپس با پتک آنقدر بر آن می‌کوبند تا شکلی را که می‌خواهند گیرد و آن را در آب سرد فرو می‌کنند. فولاد به خاطر این تغییر ناگهانی دما، ناله می‌کند و رنج می‌برد و آنگر این کار را آنقدر تکرار می‌کند تا شمشیر مورد نظرش را درست کند و فولادی که تاب این کار را نیاورد ترک می‌خورد و آهنگر آن را به میان انبوه زباله‌ها می‌اندازد.
به دور تند زندگی باز گردیم. در این زمانه چه می‌شود که دیگر داستان زندگی ما متفاوت شود، رنگ گیرد و ماندنی شود؟ ما کوره‌ی آهنگر و پتکش را کجا بیابیم.
به نظرم باید به دنبال جبهه‌ای باشیم که در کوران بلایش ساخته و هرم هلاوتش ذوب و در دریای عشقش غرق و در رقص شمشیرش چاک چاک شویم.
تا خود رانشکنی و از خودیت نگذری، محرم اسرار نخواهی بود و غریبه چه می‌داند که در نهان‌خانه چیست.
آری جبهه معبری است برای شکستن خودیت و نیست شدن و یکی شدن.
اما جبهه‌های فکه و مجنون آه، آه از آه‌های ما که همه بوی دروغ می‌دهد. آه از این‌که کاش بودیم و می‌جنگیدیم. آه از حسرت‌های اسف بار، از ماکنت معک های بسیار. غافل از اینکه نیمه شب‌ها، ماه هم بر کازینوهای لاسوگاس می‌تابیده، هم بر گورهایی که بسیجیان از خوف خدا و عشق به او می‌گریستند و  هم بر برج میلاد و هم بر کسانی که از عجایب خیابان ولی عصر در عصرها لذت می‌برند.
این ماه همان ماهست و خدا همان خدا.
زمانه زمانه‌ی منتظر ماندن نیست. « باید نگریست و دل نبست، باید چشم انداخت و دل نباخت که دیر یا زود باید گذاشت و گذشت».(1)
و هرکس را لیلة القدری است که در آن ناگزیر از انتخاب خواهد شد، با حسین بودن یا بر حسین شدن
باید جبهه‌ات را پیدا کنی یا آن را بسازی و باید این را هم بدانی  کسانی که حسین را یاری نکردندهم، در صف دشمنان حسین‌اند.
« و مپندار که عاشوراییان را بدان بلا آزموده‌اند و لا غیر. صحرای بلا به وسعت همه‌ی تاریخ است».(2)

1. سخنی از امام علی(ع)
2. سخنی از سید شهیدان اهل قلم

بعدالتحریر: میخوای بگی اینا که همش شعاره، میگم شعارهای خوبیه، میخوای بگی خودت  کجای این ماجرایی میگم توی  قسمت هیچ



موضوع مطلب : داستان حسین شعار لاسوگاس

ارسال شده در تاریخ : جمعه 89/5/29 :: 4:6 صبح :: توسط : سعید

1. تا حال دو بار کنکور داده‌ام و همیشه به جمله‌ی روی آن فکر کرده‌ام " اگر دانشگاه اصلاح شود، مملکت اصلاح می‌شود".
2. چندی پیش بود که سه روز عزای عمومی اعلام کرده بودی. برای هتک حرمت روز عاشورا. راستی فکر کنم سیاه هم پوشیده بودی. واقعا خیلی با معرفت بودی. آهان یادم آمد سخنرانی هم کردی و از میان وکلا هم میهمان داشتی. بابا دمت گرم خیلی باحالی.
3. اما من کم نه، خیلی از تو دلخورم. همیشه نیستی، یک خط در میان می‌آیی و می‌روی. لااقل به ما خبری بده و بعد برو و یا نه ما را قابل نمی‌دانی عکس‌ات را به عنوان یادگاری به ما بده تا هروقت دلمان برایت تنگ شد، به آن نگاه کنیم. باید بگویم آن قدر ملال‌هایمان زیاد شده است که دوری تو دیگر ملالی نیست.
4. این روزها دیگر از تو خبری نیست. نه از آن نطق‌های آتشین، نه از آن بیانیه‌های پرشور و نه از آن تحصنات جنجالی. هر چند که با اکثر کارهایت مخالف بودم اما حداقل دلم خوش بود که هستی و خوب یا بد، کاری انجام می‌دهی.
5. نمی‌دانم تو را چگونه بخوانم. تو را چه شدست که اینچنین نزار و خمودی، چرا دیگر خود نیستی. پس آن همه کباده کشی دغدغه‌های فرهنگی، سیاسی و اجتماعی چه شد؟ همه به گوشه‌ی سازمانی و پشت میزی خزید و کنج عزلت گزید؟
6. باید می‌دانستم وقتی همه‌ی کارهایت بوی سیاسی "بازی" گرفت، وقتی نتوانستی 20 دقیقه در مورد کارت، هدفت و روش‌ات صحبت کنی، وقتی به مسائل و مشکلات با عینک منیت می‌نگریستی و از آن کباده کشی‌ها و شعارها، معبری برای رسیدن به پست و منفعتی باز کردی، نباید روی تو حساب می‌کردم.
7. تنها امیدی که داشتم تو بودی، تو که دم از امام می‌زدی، تو که هر سال جنوب می‌روی، تو دیگر نباید فریب این مطاع قلیل را می‌خوردی.
8. تا هنگامی که وام داری، چه سیاسی، چه فرهنگی، چه مالی و تبلیغاتی، همین آش است و همین کاسه. هرگاه حاضر شدی بها و هزینه‌ی خواسته‌ها و اعتقاداتت را بپردازی و پشت سر این حزب، گروه، فرد و نهاد قرار نگیری و از سر فکر و ذکر به مسائل و مشکلات رسیدی، آن‌گاه خواهی توانست که فلک را سقف بشکافی و طرحی نو در اندازی.


بعدالتحریر: یادم افتاد که دنیا این قدر تیره و تار نیست و زیبایی هایی هم دارد.مثلا پسران و دختران در تشکل برای خود همسران و شوهران شایسته پیدا می‌کنند و از طریق تشکل این سنت حسنه جاری می‌شود و هرچند نتوانستند جامعه را تغییر دهند، مشکلات را حل کنند و خود را درست کنند ، لااقل بعد از این همه روضه، امیدوارم همسر و شوهر خوبی برای یکدیگر باشند



موضوع مطلب : جنبش دانشجویی ازدواج سیاسی بازی

ارسال شده در تاریخ : سه شنبه 89/5/19 :: 2:6 صبح :: توسط : سعید

بنا بر فتوای تلویزیون جمهوری اسلامی(سریال فاصله‌ها)
دیگر موجودی به نام نا‌محرم وجود خارجی ندارد و شما می‌توانید با اندکی نیت خیر با
هر کسی رابطه برقرار کنید.

لذا دخترکان و پسرکان این کهن‌دشت به منظور عمل خیر
ازدواج می‌توانند چند ماهی و یا حتی چند سالی را باهم به سینما، پارک، گردش،
مسافرت و جاهای خوب‌خوب بروند البته نباید نیت خیر را فراموش کنند.

بنا بر همین فتوا یکی از مرتجعین زمانه، نادم از
گذشته‌ی خویش و راه ضلالتی که طی کرده، مویه کنان روی به درگاه جام جم آورده و ندای
العفو سر داد.

لذا این مرتجع دیروز و روشنفکر امروز و نمی‌دونم چی
چی فردا، خواستار برقراری ارتباطی با دختری با شرایط زیر می‌باشد

1.       بی پدر و
مادر(بخوانید تربیت شده جلوی تلویزیون)

2.       پر رو(بخوانید
عاشق)

3.       کمی تا اندکی
هرزه (بخوانید خیلی عاشق)

4.       گستاخ (بخوانید
بی شرف)

بدین منظور علاقه مندان می‌توانند میل بزنند. البته
شایان ذکر است تا قسمت 15 و 16 این ارتباط دوستی بوده و اگر در قسمت‌های بعدی
تلویزیون جمهوری اسلامی فتواهای دیگری داد، این روابط تغییر خواهد کرد.

                                                         
                                                                با
تشکر




موضوع مطلب : چرت و پرت

ارسال شده در تاریخ : یکشنبه 89/5/10 :: 2:33 صبح :: توسط : سعید
RSS Feed
بازدید امروز: 7
بازدید دیروز: 22
کل بازدیدها: 28310